سفره های باز و دل های بزرگ
خوشا به حال کسانی که هرچه دستشان بسته است ،
دلی بزرگ وسفره ای باز دارند .
خوشا به حال کسانی که هرچه دستشان بسته است ،
دلی بزرگ وسفره ای باز دارند .
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
باید به خودت استراحت بدهی......
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.
به این کودک نگاه کن ...
چقدر آرام است ...
فکر می کنیدعلت آرامش و زیبایی در چهره معصومانه اش چیست؟؟
.
.
به نظر من او لبریز از امید اطمینان و خالی از کینه و ترس است
به آینده امید دارد
به بزرگتر و ولی خود اطمینان دارد
و دلش از کینه و ترس و خودخواهی خالی است...
من وقتی ترسیدم
دلتنگت که می شوم آنها نمیدانند من دلتنگ یارم
به عکست پناه می آورم
خط به خط چهره ات را نوازش میکنم
صدای دلنوازت درگوشم می پیچد
می گویی دوستت دارم
به صورتت لبخند می زنم
وبساعت روی دیوار ملتمسانه نگاه می کنم
کاش زودترحرکت کنند این عقربه ها
چند قدم مانده به یلدا.
به شبی خاطره انگیز وبلند.
به سپیدی.
به زمستان.
و اناری که دلش قصه ی یک رنگی است.
یلدای دلتان شاد و پرنور باد.
یلدا نزدیک است ،
بگذاریم هر چه تاریکی هست،
هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد.
دوستای گلم * دلتان دریایی * شادی تان یلدایی *