Girl-Kissing-Boy-Cartoon-Photo
 
 یه بنده خدایی بود که این داستانو اینطوری تعریف میکرد که میگفت:…
 
دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که
۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می‌نویسه ، این آقا هم گیر داد که ….. 
دفتر خاطراتتو بده من بخونم!
از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی‌جلوه دادنشو داشتم ، ۱۰ جور خودکار واسش
عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش …، چایی ریختم روش …
مژی هم تا می‌تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم
و فقط انســــانیت برام مهمه و …
بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد … آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر
فرق سر مژی کوبید و گفت :

منو چی فرض کردی؟
 
اینکه سالنامه ۱۳۹۰ هست! تو ۵ ساله داری تو این خاطره می‌نویسی؟
 
و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است…



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:, ] [ 12:2 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]